تاریخچه

تاریخچه بلوچ ها

مردم بلوچ یکی از اقوام مَکُرانی تبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. به احتمال خیلی قوی ساکن کوه‌های البرز و دریای خزر – بوده‌اند. آن‌ها سال‌ها در اردو هخامنشیان نقش داشته و سرانجام احتمالاً در زمان خسرو انوشیروان، از شمال به کوه‌های کرمان کوچانده شدند. برخی در این تلاشند که آنان را باشندة شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و می‌گویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهاده‌اند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمده‌اند، بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است. تاریخ‌نگار بلوچ جعفری می‌نویسد: بلوچ‌ها از دو راه راهی جنوب خاوری شده‌اند یکی راهی که از حلب در سوریه می‌آمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. سخن من بر سر راه دوم است. پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر دانسته‌اند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس می‌نویسد کوچ‌ها در دو سوی سپیدرود در گیلان می‌زیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندی‌های البرز باختری و بلندی‌های جنوبی کوه‌های تالش. تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالش‌ها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به گونه‌ای بر آن است که بگوید بلوچ‌ها نیز شاخه‌ای از کادوس‌ها، باشندگان کوه‌های گیلان در دوسوی سپیدرود و کوه‌های تالش که گالش‌ها و تالش‌های امروز بازماندگان آنانند، بوده‌اند. گدروزیا مکانی بود که بیش از پنج هزار سال قدامت دارد. 

Alpha-11

گدروزی (به یونانی: گدروزیا)، نامی که یونانیان به بلوچستان می‌داده‌اند. هرودوت (مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق. م) در کتاب سوم تاریخ خود ۲۰ از سانتراپی (ولایت) در زمان حکومت هخامنشی یادآوری نموده است؛ که چهاردهمین ساتراپی هخامنشیان مکا یا مکران بود که بلوچها با اقوام دیگر زندگی داشتند. در سال ۳۲۶ق م پارسها بربلوچستان حمله نموده، آنرا جزأ امپراطوری خود ساختند. درسال ۳۰۵ق، م سکندر مقدونی از طریق سواحل مکران از هند عودت کرد و با حملات غافلگیرانه بلوچها مواجه شده متحمل تلفات سنگین شد. درسال۱۰۰ ق، م بلوچستان جزء امپراطوری موریان هند خاندان چندراگوپتاشد. درسال۲۰۰م سال مهاجرت بلوچها از آسیای مرکزی شروع شد درسال ۶۴۴م ساسانیان قسمت شمالی بلوچستان را تحت سلطهٔ خویش درآوردند و برخی جنوبی، کمان تحت ادارهٔ خاندان چندراگوپتا هندی باقیماند.. این طایفه از زمان بسیار قدیم بصورت بادیه نشینی و خانه بدوشی در آسیا می‌زیسته‌اند ـ بعضی از مورخین فکر می‌کنند که کلمه «بلوچ» از خانه بدوشی و بادیه نشینی گرفته شده است. طبق روایت یک نویسنده انگلیسی «مضبوط البدن» بلوچها افرادی دلیر و سخت کوش بوده که همیشه زندگی آزاد را دوست داشته‌اند ـ از زمان حمله اسکندر بزرگ، بلوچها شروع به آموختن فنون نظامی نمودند. از شاهنامه فردوسی چنین بر می‌آید که بلوچها در زمان انوشیروان عادل ۵۳۱ م در اطراف کوه البرز که فردوسی آنرا بُرزکوه، بمعنای کوه بلند آورده است، زندگی می‌کردند ـ دهقانان به تنگ آمده از چپاول اموالشان توسط بلوچها نزد انوشیروان رفته و تظلم خواهی نمودند که به نقل از فردوسی، انوشیروان با سپاهی گران و خونخوار برای سرکوبی بلوچها حرکت نمود ـ او دستور داد همه راه‌های فرار را بسته و بلوچها را قتل‌عام نمایند ـ در این یورش کودک، زن، مرد، پیر و جوان از دم تیغ شمشیر سپاهیان انوشیروان گذشتند. درین قتلگاه بلوچها بیشمار کشته شد ـ آنهایی که توانستند جان سالم بدر برند با همراه بردن دامهایشان منطقه را ترک نمودند و دیگر هرگز بدانسو بازنگشتند ـ

آمدن بلوچها به قلعه سیوابعد از قتل‌عام بلوچها توسط سپاه ایرانی می‌باشد. آنچه بلوچ که از اقوام مختلف نجات یافته بودند سرزمین اجدادی خود را برای همیشه ترک گفته و به سرکردگی سردار میرقنبربلوچ در سیستان، و مناطق کوهستانی پناه آوردند. در این زمان در منطقه کلات و نواحی آن خاندان سیوا که به زبان دراویدی سخن می‌گفتند و از هندوهای قدیم بودند حکومت می‌کردند ـ در سوراب، حضدار، کرخ و … خاندان جاموت بسر می‌برد ـ این قبیله کوهستانی بلوچ که از برزکوه «کوه برز» هجرت نموده بود در میان دراویدی زبانها به «برز کوهی» مشهور شد که این لقب رفته رفته به «بروهی» یا «براهویی» که این قبیله تاکنول بدان مشهور است تبدیل گشت. در آن ایام بلوچها با دراویدی‌ها پیوند زناشویی بستند. بلوچها توان آنرا نداشتند که به سرزمین اجدادی خود بازگردند. آنها در این مناطق که بعداً به بلوچستان مشهور گردید حکومت مستقلی بنا نهادند و آنجا را وطن خود اختیار نمودند ـ با مردم بومی روابط دوستانه و پیوند زناشویی اختیار نمودند ـ این گروه بعد از چند نسل علاوه به خصوصیاتی چند زبان خود را از دست داده و شروع به کارگیری مخلوطی از زبان بلوچی و دراویدی نمودند. بعداً با آمدن دیگر قبایل بلوچ این زبان بنا به ریشه قبیله‌ای اش به زبان براهویی مشهور گشت که تاکنون افراد این این قبیله به این زبان سخن می‌گویند. شواهد نشان می‌دهد که در زمان حکومت هخامنشیان، داریوش دو منطقه سند و پنجاب را از راه بلوچستان تسخیر کرد. پس از هخامنشیان اسکندر مقدونی بعد از تسخیر این دو جلگه و اطراف رود سند از طریق جنوب ایران و بلوچستان به مرکز بازگشت. در این سفر او در مکران بلوچستان ساحلی با طوایف ساکن در آن جا روبرو شد.

2

در زمان اشکانیان نیز بلوچستان (که قسمت‌های شمالی بلوچستان ایران و پاکستان کنونی را دربرمی‌گرفته است) به عنوان قلمروئی مستقل شناخته می‌شد البته این منطقه به دست شاهان محلی اداره شده و تنها تسلط کلی پادشاهان اشکانی بر آن وجود داشت. با روی کار آمدن ساسانیان تسلط این خاندان بر بلوچستان محقق گردید و بدین ترتیب در طول عصر ساسانی بلوچستان بخشی از قلمرو امپراطوری فارس محسوب شد. پس ازحمله اعراب به ایران عده‌ای از مردم کرمان به مکران و سیستان مهاجرت می‌کنند که احتمالاً برخی از این مهاجرین بلوچ‌ها بوده‌اند. به نظر می‌رسد آخرین حضور تاریخی بلوچ‌ها در کرمان به حکومت سلطان محمود غزنوی بازمی‌گردد. این قوم در سال ۱۹۳ هجری قمری به دست پسر سلطان مسعود به دلیل اقدام به غارت و راهزنی در منطقه تنبیه شد و پس از شکست در جنگ باقیمانده ایشان به سیستان مهاجرت کردند. ظاهراً در دوران حکومت سلجوقیان و پس از حمله مغول، مهاجرت گسترده بلوچ‌ها از جنوب و جنوب شرق ایران در مسیر سند و پنجاب در پاکستان کنونی آغاز شد. «بلوچهای رخشانی جد بزرگ بلوچهای رخشانی رخشان نام داشت؛ که طایفه نام خود را منتسب به وی می‌داند. آرامگاه رخشان درکوهستانهای بلوچستان پاکستان امروزی برروی ارتفاعات شمالی دره رخشان قراردارد که زیارتگاه مردم این دیار است. در کتاب احیائ الملوک از نوع خاصی اسب به نام اسب رخشانی نام برده می‌شود که توسط طایفه رخشانی ودرمنطقه دره رخشان پرورش می‌یافته است واین نوع اسب به قدری گرانقیمت وکمیاب بوده که فقط به پادشاهان پیشکش می‌گردیده است. چنانچه اسپ رستم زال نیز به بنام رخش یاد می‌گردید گمان می‌رود این اسپها از همان نسل باشد.. رخشان صاحب چهارفرزند به نامهای میر بادین ـ میرماندا ـ میرجمال الدین و زربخت بود. بعداً حالت این اسماء اسامی بهاءالدین، جمال الدین ـ امام دادو زربخت تغییر یافت که مدلل بر دیرینگی وقدامت زمان حیات آنهاست. هریک از این فرزندان شاخه‌ای از تیره‌های طایفه رخشانی را پدیدآورده‌اند که به نام خود آنها نامیده می‌شود. قسمت اعظم این تیره‌ها دربلوچستان شرقی (پاکستان) و تعدادی نیز در ولایات نیمروز و هلمند افغانستان وبرخی درروسیه و ترکمنستان وتعدادی نیز در کشورهای حوزه خلیج فارس وگروه اندکی در اروپا وآمریکا ساکن اند. پس از فتح بلوچستان توسط اجمدشاه درانی در بین احمد شاه ابدالی و خان کلات معاهده به امضا رسید که طبق آن بلوچستان آزاد شناخته شد ولی در مقابله با سیک‌ها بلوچها به نفع درانی‌ها در جنگ شرکت باید بورزند

مهاجرت بلوچ ها: برگشت دوباره به خاک بلوچستان

در مورد تاریخچه بلوچها افسانه است که بلوچها اولاده حضرت، حمزه، (ره) است. دیگر اینکه، بلوچ، اصلاً عرب بود و پس از شهادت امام، حسین از حلب به بلوچستان مهاجرت کرده است. اینگونه افسانه‌ها در تمام اقوام مسلمان غیر عرب وجود دارد که آنها بخاطر دریافت منزلت مقام یا حد اقل از شر تهاجمات عرب رهائی یابند خویشرا عرب الاصل می‌ساختند. تا در میان جامعه مسلمانان صاحب قدر باشند. چنانچه بعضی پشتونها خودرا عرب می‌خوانند بعضی از ازبکها ترکمنها و یا هزاره خویشرا سید یا اولاده پیغمبر می‌دانند در حالیکه محمد ۷ فرزند داشت ۶ آن فوت نمود تنها کسی که باقی ماند فاطمه زهرا بود. زهرا خانم علی بود آنهم کشته شد از لحاظ فرهنگ اسلامی همه سیدان فرزند علی هستند. گفته می‌توانیم :در حقیقت بلوچ هزاران سال قبل از حضرت حمزه وجود داشته است. آنانکه به این خوش باوری مبتلا بودند که، بلوچ، از نسل حضرت حمزه است اکنون می‌گویند که بلوچ از نظر شجاعت و دارا بودن جذبه جهاد، بطور معنوی از اولاد حضرت حمزه بشمار می‌رود، در حقیقت بلوچ به عنوان مسافر تازه‌وارد عرب از، حلب، به، بلوچستان، نیامده، بلکه او ساکن اصلی بلوچستان بودند. پس از اینکه ایران توسط اعراب فتح می‌شود، در زمان، عمر فاروق بعضی قبایل از بلوچها، به موجب معاهده‌ای به بصره منتقل شدند و سپس در زمان، معاویه، بنا به نیازهای جنگی برای حراست از مرزها به شام و لطاکیه انتقال یابند. پس از شهادت امام حسین، معترضانه از شام خارج شده و به وطن اصلی خود، بلوچستان، رهسپار گردیدند.. در یکی از صفحات تاریخ نوشته شده است زمانی که اسکندر اعظم، پس از فتح هندوستان سرزمین، مکران را برای برگشت برگزید. پیش از قراول قشون اسکندر به فرماندهی، لین ناتوس، با مقاومت دلاوران بلوچ روبرو شدند و شکست سختی خورده و متفرق گردیدند.